-
بار دگر اگر به درختی نظر کنم ( سیاوش کسرایی ) {رمز آرش}
چهارشنبه 22 آذر 1396 10:57
-
برکرده ام سر از رخنه ای در سینه سنگ ( سیاوش کسرایی )
چهارشنبه 22 آذر 1396 10:56
شوق برکرده ام سر از رخنه ای در سینه سنگ آری بهارم من در این تنگ تنها اگر باد تنها اگر ابری و باران تنها اگر خورشید بود این گل نمی رست زین تنگنا راه رهاییدن نمی جست ای سایه ابر ای دامن ابر ای تیغ خورشید ای جام باران این گل نمی بود گلدانه را گر شوق گل گشتن نبودی در گریبان سیاوش کسرایی
-
آب درپوسته حوض عرق می ریزد ( سیاوش کسرایی )
چهارشنبه 22 آذر 1396 10:52
سرسام آب درپوسته حوض عرق می ریزد زرد و بشکسته و بی جان خورشید عنکبوتی است که افتاده در آب هر کسی در طرفی سایبانی طلبیده است و به چشمان دیده است هفتمین پادشهش را در خواب نگهم مورچه وار می رود از بن دیوار به اوج نردبان سوخته انگشتانش که نهادست ز حیرت زدگی بر لب بام نفسم و انفسم دارم از این همه خاموشی و گرما سرسام سیاوش...
-
زبده جراحان قلبم را جراحی کردند به تیغ (سیاوش کسرایی){رمز آرش}
یکشنبه 28 آبان 1396 11:59
-
تو چه خوش می خندی ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:51
خنده ** تو چه خوش می خندی تو چه آسان و چه راحت می خندی ای مرد تو چنان می خندی که من آن کرم زده دندان را در دهنت می بینم هم چنین می بینم که تکان می دهدت خنده بگسسته عنان و تنت با همه فربهیش میلرزد ای به هر اینه افتاده و تکرار شده دو شده ده شده صد نهصد ....و بسیار شده تو چه می بینی ایا در من سبب خنده چه می بینی در کار...
-
مهتاب ناب و خلوتی پشت بامها( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:46
شب می رود ز دست ** مهتاب ناب و خلوتی پشت بامها با چتر یک دو کاج و مسجدی چو غول کمین کرده در سکوت و روح شهر خسته که در سایه ریزها خمیازه می کشد از دوش های خسته دیوار روبرو تا شاینه های کوفته چینه خراب بسیار رخت و جامه چو اشباح آدمی کت بسته با طناب در رهگذر باد رقص اسارتی را سرگرم گشته اند اینک نشسته خواب به ناخفته دیده...
-
از صدایی گنگ خواب شیرینم پرید از سر ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:42
ماه و دیوانه ** از صدایی گنگ خواب شیرینم پرید از سر باز زندان بود و خاموشی و صدای گامهای پاسبانان بر فراز بام و تکاپوهای نامعلوم این هم حنجره من مرد دیوانه در میان روزن پر میله و مهتاب پیش تر رفتم با اشارات سر انگشتش ماه را می خواند و با من زیر لب می گفت گوش کن من کلیدی از فلز روشن مهتاب خواهم ساخت و تمام قفل ها را...
-
پیکان سرخ ماهی کوچک( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:37
شکار پیکان سرخ ماهی کوچک می دوخت ابر پاره را با وصله آبی وز کاسه ای تا جاودان بی ته روح مرا چون سنگ سنگینی به گود آسمان می برد آن جا زمین گم بود آن جا زمان چون حبه قندی آب میگردید جان بود و بی مرگی پر بود و آزادی و پنجه های تیز خواهش های من در کار انگشت سرد ماهی کوچک انگشت خون آلود با یک برش نقش خیالم را درید از هم از...
-
سنگ را می ترکاند سرما ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:34
پیش از بیداری شهر ** سنگ را می ترکاند سرما ولی آنان که ز سنگند سمج تر بر جا خیل بی کارانند کز دم صبح سر میدانگاه روز را منتظرند حرفشان با هم نیست هیچشان ماتم نیست روی یک دایره تنگ به هم می لولند و بخارات نفس هاشان گرم پیله ای می تند آنان را سست که به زنگ شتری می ریزد و شتهرها گذرانند شبح وار ز خلوتکده ای خالکوبی شده...
-
یک قناری بر دست دو کبوتر بر بام ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:27
یک دو سه ** یک قناری بر دست دو کبوتر بر بام و سه گنجشک به شاخ شمشاد هیچ پیوندیشان با هم نیست انفجار خطری همه مرغانی هستند رهایی جو بر بال هوا انفجار چه خطرهاست جهان می لرزد و تو تنها در خویش و شما تنها در خویش و شما تنها تنها در خویش و همه ما تنها سیاوش کسرایی
-
غوغا ! غریو! جیغ راحت نمی نشینم ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:24
بچه کلاغ ** غوغا ! غریو! جیغ راحت نمی نشینم فریاد می کنم آن بال و پر شکسته که بازیچه شما است فرزند من یگانه من کودک من است گر زشت گر سیا است راحت نمی نشینم فریاد می کنم این جا جنایتی است که با دستهای شاد پوشیده می شود یاری کنید ای همه قوم سیاه پوش پرپر زنان و ملتهب اینک من تا چشم کودکان شما را در آورم تا آسمان کنم به...
-
در عصرهای دلگشای ماه اسفند ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 28 آبان 1396 11:20
چاقو تیز کن ** در عصرهای دلگشای ماه اسفند وقتی که کم کم از نفس می رفت سرما می آمد از دور لبخنده بر لب چرخاک سمباده بر دوش ما بچه ها می خواستیمش با او نوید عید می آمد به خانه درها به آوازش یکایک باز می شد نان می گرفت و کارد ها را تیز می کرد برق از میان دست او فواره می زد او ابتدای جنبشی در خانه ها بود روبیدن گرد از...
-
بس در تلاش خواستن و رستن ( سیاوش کسرایی )
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:58
قشو ** بس در تلاش خواستن و رستن ساییده ام به راه این تازه کار دست از زبری زمین و زمان پینه بسته است از دستهای من مرغی پریده است دریغا که هیچ گاه عودت نمی کند بر دستهای من دردی ت نشسته است دریغا که هیچ گاه از آن نمی رود خشکید خون به شاخه انگشتهای من مانند فلز تیره دندانه دار را سردی نمی کشد گرمی نمی چشد رویینه پشت می...
-
من به جرمی که چرا کبریتی گیراندم ( سیاوش کسرایی ) {رمز آرش}
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:54
-
زیبای من گریستنت چیست ؟( سیاوش کسرایی )
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:49
ایینه را بیفکن ** زیبای من گریستنت چیست ؟ زشت اگر نماید ایینه بر خطا است ایینه راست نیست ایینه ها نی اند دگر چشم نکته بین ایینه ها زبان خبر چینی اند و بس عریان مکن برابر ایینه راز خویش تا بر تو پرده ها ندرد پیش چشم کس بالای خود در اینه مشکن به های ها ی تصویر غم غمت را هر دم فزون کند گیسو به رخ میز و ز درد این چنین...
-
حیات من علفزاری است( سیاوش کسرایی )
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:45
شیهه ** حیات من علفزاری است که من چون اسب کولی مست و بی سامان به باد افکنده یال و سم به سنگ و صخره ها کوبان چرا یک سو نهاده می دوم بر آن شتابان می گریزم می گریزم روز و شب از آن مرا پ اسخ بگویید ای کمنداندازهای چابک گستاخ دگر این گردن سرکش کسی را بر سر شوقی نمی آرد ؟ و یا آن ریسمان مهر پوسیده است و تابی بر نمی دارد ؟...
-
خورشید در بلندترین اوج ( سیاوش کسرایی )
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:42
طرح ** خورشید در بلندترین اوج دریا با ناز ژرف ترین خواب ماهی دل دل زنان و چشم به دریا سایه صیاد و ماسه در نگهش پر ساحل تفته ساحل تا دوردست خالی خالی سیاوش کسرایی
-
همچو دانه های آفتاب صبح کز بلند جای کوه ( سیاوش کسرایی )
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:39
کرانه عظیم دوست داشتن ** همچو دانه های آفتاب صبح کز بلند جای کوه پخش می شود به وی جنگل بزرگ و تمام مرغهای جنگل بزرگ را در هوای دانه ها ز لانه ها می کشد برون نگاه تو مرا ز مرغهای راز می کند تهی همچو گربه ای پناه آوریده گرد من می خزی و چون پلنگ می نشینی عاقبت برابرم و مرا نگاه سخت سهمنک تو رام می کند خواب می کند کم کمک...
-
با آن همه سلاح با آن همه ستوه( سیاوش کسرایی )
چهارشنبه 24 آبان 1396 10:42
ویتنامی دیگر ** با آن همه سلاح با آن همه ستوه با آن همه گلوله که بر پیکر تو ریخت ارنستو این بار هم دروغ در آمد هلاک تو آنان که تند تند تو را خاک می کنند آنان که زهر خند به لب دست خویش را با گوشه های پرچم تو پاک می کنند که : دیگر تمام شد دنیا به کام شد تاریک طالعان تبه کار بی دلبند خامان غافل اند تو زنده ای هنوز که...
-
من از مراسم تدفین خویش می ایم ( سیاوش کسرایی )
چهارشنبه 24 آبان 1396 10:32
عمر کوتاه من و قرن و مرگ ** من از مراسم تدفین خویش می ایم که تا نظاره کنم رونق تولد خویش کنار راه مرا یافتند خاک آلود درون دست چپم آفتابگردانی میان کتفم یک خنجر مرصع بود و خون گرم مرا در پیاده رو شب پیش به هم در آمده با شاش عابران یک جا نهال های جوان جرعه جرعه نوشیدند نهالهای کنار پیاده رو اما تمام شب نظری سوی من...
-
برگ ریزان همه خوبی هاست ( سیاوش کسرایی ){آرش}
چهارشنبه 24 آبان 1396 10:26
-
استخوان هایی از سفره رنگارنگش ( سیاوش کسرایی )
چهارشنبه 24 آبان 1396 10:19
خانگی ** استخوان هایی از سفره رنگارنگش که به سوی ما پرتاب شده باوفامان کرده است چاپلوسانه به دور و بر پاهای کسی می پوییم که اتو دار شلوار سفیدش هر روز برق دارد کفشش و به دستان پر انگشتری اوست مدام بافته شلاقی چرمین و دسته طلا خیز می گیریم که گاه و به او حمله کنان پارس بر می داریم ما ولی خشمش را هیچ نمی انگیزیم راست...
-
نا خوانده میهمان اینک ز گرد راه رسیده است( سیاوش کسرایی )
چهارشنبه 24 آبان 1396 10:14
کلید ها ** نا خوانده میهمان اینک ز گرد راه رسیده است و از قضا دسته کلید مادر من گمشده است باز در خانه های و هوی است نه گل به روی میز نه خاک و خل ز درگه و دیوار روفته است در گنجه مانده شربت و نقل و گلابدان قفل است گنجه ها هر کس به حاجتی بگرفته راه خانه همسایه ای به پیش بیهوده می دوند بیهوده می روند ز دالان به پشت بام...
-
دیگر نه قامتی است اگر می رود به راه ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 21 آبان 1396 10:08
رفتگر دیگر نه قامتی است اگر می رود به راه طرح مشوشی است چین خورده تابدار جاروب می کشد گویا که طرح خود را بر پرده غبار تصحیح می کند سیاوش کسرایی
-
بعد از هجوم رعد که در پنجه می شکست( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 21 آبان 1396 10:04
نوزاد ** بعد از هجوم رعد که در پنجه می شکست دیوار داربست زمان را در آٍمان فریادهای آن زن بی تاب بینوا کم کم فرو نشست وین مژده ناگهان چون برق در محله ما بال و پر گرفت ایران زن عقیم آورد بچه ای روشن شد عاقبت امشب چراغ خانه آن مرد جوشکار در پهنه مشوش نیلاب آسمان فریاد کودکی چون غنچه ای سفید به باران سلام کرد سیاوش کسرایی
-
غصه نانم امان ببریده است ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 21 آبان 1396 10:00
چه بگویم ؟ ** غصه نانم امان ببریده است و تو تکرار کنان آه از عشق هم آخر سخنی باید گفت چه بگویم از عشق ؟ من که صد در به ادب بگشودم و دو صد پند پدر وار مرا به سوی بیکاری سوقم داد به سوی بیعاری چه بگویم با عشق ؟ یک شماره تلفن که حروفش همه در دفتر من ساییده و نشان و نام صاحب آن زیر صدها خط درخواست ز هم پاشیده است سیاوش...
-
روی میدان بزرگ تلی از چشم فراهم(سیاوش کسرایی){رمز آرش}
یکشنبه 21 آبان 1396 09:57
-
آسمان لانه مرغ خیال و زمین ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 21 آبان 1396 09:48
خانه انسان ** آسمان لانه مرغ خیال و زمین خانه انسان است آسمان با همه بازی خالی است و زمین با همه تنگی ها پر سیاوش کسرایی
-
نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار ( سیاوش کسرایی )
یکشنبه 21 آبان 1396 09:46
سیاهه ** نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار آدمی نیز به یک ارج و بها در جوانی پدرم سنگک یک من یک شاهی بر خوانش بود و چه شب ها که به شوق پاسداری می داد بر در مجلس شورا تا صبح تا که مشروطه نیفتد به کف استبداد و سرانجام ز خونی که روان شد بر خاک ساقه خشک پر رنگین داد پدرم یک تن از جوخه آزادی بود آفرین بود بسی بر پدرم پس...
-
زنهای چادری چون گله ای پرنده کور سیاه فام ( سیاوش کسرایی ){رمز آرش}
دوشنبه 15 آبان 1396 11:22