بازماندگان**آن شب به نیمه شب یک باره ریختند شش نفر کشتند دیدند هر چه بود شکستند هر چه بود چیزی نیافتند آن گاه هفت تن از در برون شدند و چون اشک مادرم در پرده سیاه شب و کوچه گم شدند اینک کنار پنجره تنهاست بیوه زن
سیاوش کسرایی