اشعار سیاوش کسرایی

اشعار سیاوش کسرایی

شعر و ادب پارسی
اشعار سیاوش کسرایی

اشعار سیاوش کسرایی

شعر و ادب پارسی

آسمان مزرعه باران است (سیاوش کسرایی)

در راه
**
آسمان مزرعه باران است 
و نشانی از آبادی در جاده نیست 
روی یابوها مردان نمد پوش خموش 
از میان ابروهاشان انبوه و سیاه 
و بخاری که ز گرد سر یابوها بر می خیزد 
تندی گردنه را می پایند 
و زنان 
کودکان را همچون کوژی اندر پس پشت 
بسته در چادر شب 
به کف خوابی سنگین و غمین می سپرند
گاه آوازی از چوب به دستی همپا 
می برد خواب از سر 
می کند قافله را همراهی 
‌ای لیلی لیلی 
عاشقت بیم خیلی 
دررهت بوم شو و روز 
ته نداری میلی 
و سگ پیشاهنگ پارس بر میدارد 
از بلندیها بهتر پیداست 
قامت در غضب افتاده توفان در دشت 
پرتگاه است و در هر قدمی 
برق بر می جهد از سم ستوران بر سنگ 
شب اگر در برسد 
ما و این بار و بنه گر به سرایی نرسیم 
مه تشویش زهر دره به ره می لغزد
پا فرود می رود اندر گل و بر می اید 
و سراشیبی هول 
با تلاش مردان در پس سر می ماند 
اینک آرام روانیم به دشت 
دشت خالی است به سان کف دست 
شیون طفلی ناخفته می پیچد با گردش باد 
و آسمان مزرعه باروز باران است


سیاوش کسرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.