اشعار سیاوش کسرایی

اشعار سیاوش کسرایی

شعر و ادب پارسی
اشعار سیاوش کسرایی

اشعار سیاوش کسرایی

شعر و ادب پارسی

چو آن یغماگر از ره آمد و بنشست ( سیاوش کسرایی )

 

 

آوا 
.........

عاشق کش
*
چو آن یغماگر از ره آمد و بنشست 
ببرد از چشمهای شمعدان سو را 
پریشان کرد در شب دود گیسو را 
گرفته چنگ افسون را ساز را در دست 
چو از راه آمد و بنشست 
نوا درتارهای چنگ خود انداخت 
دگرگون پرده ها پرداخت 
هزاران تار جان بگسست 
سبو را بر لبان عاشقان بشکست 
وفا را درنگاه فتنه گر گم کرد 
طمع در بردن دلهای مردم کرد 
چو او بازآمد و بنشست


سیاوش کسرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.