اشعار سیاوش کسرایی

اشعار سیاوش کسرایی

شعر و ادب پارسی
اشعار سیاوش کسرایی

اشعار سیاوش کسرایی

شعر و ادب پارسی

بگیر از سقف این قندیل ها را ( سیاوش کسرایی )

آوا 
.........

مارافسا
*
بگیر از سقف این قندیل ها را 
نگون کن روشنی را تا بمیرد

ببر آن دودنک دیده آزار 
فروکش شعله را تا پرنگیرد

ببر آن جام را بردار آن می 
رها کن باده را در بوسه جام

شبستان را تهی کن از هیاهو
سبک بردار پا آهسته کن گام

بگو دروازه بانان دربندند 
بگو تا شبروان دیگر نخوانند

عسس ها را بگو خاموش باشند
بگو تا گزمه ها استر نرانند

سخن آهسته !‌ مارافسای خفته است 
ز افسونهای ماری سخت زیبا

نمی دانم چه ها بر او رسیده 
که برناید از این آواره آوا

دم سحر آفرینش مانده اموش
کلام روشنش در کام خفته است

دو چشمش گر چه انگاری که بیناست 
شبی را درنگاه خود نهفته است

چه غوغا ها که می افکند در شهر 
به سحر نغمه و چشمان جادو

به فرمان نگین سبز او بود 
نگاه مارهای پر تکاپو

شبی در پیچ و تاب دامن شمع 
به سایه روشن اندر گردش عود

بر آوای نی اش رقصید یک مار
توان از دیده بینایش بربود

میان رنگهای نیم مرده 
به آهنگی که می نالید در تب

دو خواب آلود چشم زهر خورده 
دو گوی مست تابیدند در شب

می پرخنده تا افسونگری کرد 
دو جادوی سیه بشکفت در جام

تراوید از نگاهش عطر یک زهر 
چکید اندردهانی زهرآشام

بپوشان باز آن روزن بپوشان 
شب تاریک را تاریک تر کن

که دیری نیست مارافسای خفته است 
ورا بگذار و از این شب گذر کن

 

سیاوش کسرایی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.